روزنه

روزنگاری های من

روزنه

روزنگاری های من

مشخصات بلاگ

آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کار ها زیبا تر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد

"مجتبی کاشانی"

 فرهنگ چیست؟

 

فرهنگ عبارت است از مجموعه‌ای از ویژگی‌های مادی و معنوی اکتسابی که از خلال فرآیند آموزش به افراد یک جامعه انتقال داده شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند.

 

توسعه و فرهنگ

 

در قرن نوزدهم اروپا خود را در رأس تمدن انسانی دانسته و فرهنگ را تنها در چنین موقعیتی قابل تحقق می‌دانست. به عبارت دیگر، میان فرهنگ و تمدن یک برابری نسبتا مطلق قائل بود و فرهنگ را حاصل کار یک جامعه‌ی متمدن می‌دانست. از این رو، الگوی تمدنی خود را نیز به سراسر جهان تعمیم داد که تا اندازه زیادی از خلال فرآیند استعماری انجام گرفت. آن را نوعی جبر تاریخی در نظر می‌گرفت که نه تنها نکته‌ی منفی و نامناسبی در بر ندارد، بلکه به سود جوامع زیر استعمار نیز هست و آنها را از رکود تاریخی خارج کرده و با شتابی چند برابر بیش‌تر به سمت تمدن سوق خواهد داد. آن‌چه در اورپای قرن نوزدهم «تمدن» نامیده می‌شد، تا حد زیادی در جهان غرب به طور کل پس از جنگ جهانی دوم «توسعه» نامیده شد. با این تفاوت که در نظریه‌های توسعه بعد از جنگ تلاش شد که این توسعه تا جایی که ممکن بود شاخص‌سازی شده و این شاحص‌ها عمدتاً شاخص‌های مادی و قابل اندازه گیری باشد. بنابراین، گروهی از شاخص های کالبدی در زمینه‌هایی چون تغذیه، بهداشت، آموزش و پرورش، مسکن، کار و... تدوین شدند و بر اساس آنها کشورهای جهان به کشورهای در حال توسعه (یا توسعه نیافته) و توسعه‌یافته تقسیم شدند. در این شاخص‌بندی‌ها، فرهنگ نیز به عنوان بخشی از نیازهای انسانی در زمینه‌ی معنوی شاخص‌بندی شد و به‌عنوان مثال شاخص‌هایی برای خلاقیت فرهنگی هم‌چون تعداد کتب، فیلم‌ها و روزنامه‌های منتشر شده در هر کشوری و کیفیت آنها تدوین شدند. بنابراین، فرهنگ جزئی از پدیده‌ی عمومی توسعه به حساب آمد که باید از خلال چنین شاخص‌هایی درک می شد. دراین چارچوب، فرهنگ در تعریفی بسیار محدودتر از تعریف نخستین طبقه‌بندی شد و تنها برخی از فعالیت های انسانی درون آن جای گرفتند؛ در حالی که برخی از فعالیت های دیگر، نظیر فناوری، که عمیقاً فرهنگی هستند، از دایره‌ی تنگ این تعریف خارج شدند. با این وصف انسان‌شناسان هرگز این تفسیر تقلیل‌گرا را نپذیرفته و همواره بر آن بودند که رابطه توسعه به فرهنگ رابطه جزء به کل است و نه بر عکس.

 

سرمایه ، واژه آشنایی است که بارها و بارها آن را شنیده ایم و شاید با تأمّل و تعقّل و یا ساده و بی تفاوت از آن گذر کرده ایم؛ اما باید بدانیم سرمایه ، معنای گسترده تری از آنچه ما می اندیشیم دارد . سرمایه ، فقط شامل مال و ثروت و پول و دارایی نمی شود ، بلکه توانایی ها ، استعدادها ، علاقه مندی ها و حتی بینش یک فرد نیز جزو سرمایه های او به شمار می رود؛ سرمایه هایی که برای یافتن آنها باید درکی عمیق و بینشی وسیع داشت .

یکی از سرمایه های مهم هر جامعه ای که از مؤلفه های اساسی و مؤثر در توسعه و ثبات آن کشور محسوب می شود ، سرمایه اجتماعی است ؛ سرمایه ای که زیر بنای توسعه فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی یک کشور است . اهمیّت این سرمایه ، به میزانی است که از آن به عنوان ثروت نامرئی یک کشور یاد می کنند و از رهگذر این سرمایه حیاتی است که انسجام ، اعتماد متقابل و حسن اطمینان و همبستگی در جامعه فراهم می شود و هر گونه کاهش در آن ، منجر به کاهش مشارکت های سیاسی ، فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی شهروندان می شود و همچنین رشد آسیب ها و جرایم اجتماعی ، بی اعتمادی ، یأس و نا امیدی و احساس محرومیت نسبی و بسیاری از ناهنجاری ها نتیجه تقلیل سرمایه اجتماعی است .

 دکتر محمود سریع‌القلم، پژوهشگر حوزه توسعه، علوم سیاسی و تاریخ معاصر ایران دوشنبه گذشته در سخنرانی خود پیامدهای اجتماعی خصوصی‌سازی اقتصادی را تشریح کرد. سریع‌القلم که استاد گروه علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی است با حضور در جمع اعضای جامعه مهندسان مشاور ایران تنها راه پیشرفت کشور را در خصوصی‌سازی و تحقق این امر را در گرو تفکیک قدرت سیاسی از قدرت اقتصادی و تعامل با دنیا دانست.

«توسعه‌یافتگی، یعنی تفاهم میان حکمرانان، جامعه و اندیشمندان». دکتر محمود سریع‌القلم توسعه، فرایندی درهم‌تنیده و دارای کارکردی گسترده و مرتبط با زندگی اجتماعی انسان‌ها و به معنای فراهم‌شدن زمینه‌های لازم برای شکوفایی ظرفیت‌های مختلف اجتماعی برای دستیابی به پیشرفت و توسعه‌یافتگی و تصمیم‌گیری‌های تخصصی برای بهینه‌سازی منابع در یک کشور است. توسعه پایدار از منظر «کمیسیون جهانی محیط ‌زیست و توسعه»، توسعه‌ای است که نیازهای نسل فعلی را بدون ایجاد اشکال در توانایی نسل‌های آینده در برآوردن احتیاجات خود تأمین می‌کند. درواقع، توسعه پایدار محل تلاقی جامعه، اقتصاد و محیط‌ زیست است و سعی دارد به پنج نیاز اساسی پاسخ گوید؛ «تلفیق حفاظت و توسعه، تأمین نیازهای اولیه زیستی انسان، دستیابی به عدالت اجتماعی، خودمختاری و تنوع فرهنگی و حفظ یگانگی اکولوژیکی». دراین‌میان، «انسان»، محور توجه توسعه پایدار است؛ انسان‌ها سزاوار و مستحق یک زندگی سالم و مولد در هم‌سازی با طبیعت هستند (اصل اول اعلامیه ریو) و سیاست‌های توسعه پایدار تابعی از شاخص‌های رشد و تعالی انسان‌ها در ابعاد مختلف با تأکید بر ارزش‌های فرهنگی در جامعه است. مفهوم «برابری» نیز به‌ عنوان یکی از بنیادهای توسعه پایدار که عدالت بین‌نسلی را با عدالت درون‌نسلی تلفیق می‌کند، مستلزم آن است که ساختار الگوهای درآمدی و توزیعی تغییر کند و مساوات جایگزین شکاف طبقاتی شود. واقعیت این است که بدون عدالت اجتماعی در بین نسل حاضر عدالت بین‌نسلی امکان‌پذیر نیست. تجربه تاریخی نیز نشان داده که برای دست‌یافتن به توسعه پایدار، لازم است سه رکن مؤثر جامعه، یعنی حکمرانان، جامعه و اندیشمندان، در تبیین مفاهیم کلیدی مانند «حقوق شهروندی» به اجماع و اشتراک برسند. بی‌شک درک درست از حقوق شهروندان و به‌رسمیت‌شناختن آن در صحنه عمل، سنگ بنای اصلی توسعه پایدار است. حقوق شهروندی آمیخته‌ای است از وظایف و مسئولیت‌های شهروندان در قبال یکدیگر، شهر و دولت یا قوای حاکم و مملکت و همچنین حقوق و امتیازاتی که وظیفه تأمین آن حقوق بر عهده مدیران شهری (شهرداری)، دولت یا به ‌طور کلی قوای حاکم است. مفهوم حقوق شهروندی اغلب در کنار دو مفهوم «حقوق‌ بشر» و «حقوق اساسی» به‌عنوان حقوق بنیادین بشر مطرح می‌شود. شهروندی، ازجمله مفاهیم نوپدیدی است که به ‌طور ویژه‌ای به برابری و عدالت توجه دارد و در نظریات اجتماعی، سیاسی و حقوقی جایگاه ویژه‌ای پیدا کرده است. مقوله «شهروندی» وقتی تحقق می‌یابد که همه افراد یک جامعه از کلیه حقوق مدنی و سیاسی برخوردار باشند و به فرصت‌های مدنظر زندگی از حیث اقتصادی و اجتماعی دسترسی آسان داشته باشند. ضمن اینکه شهروندان به‌ عنوان اعضای یک جامعه در حوزه‌های مختلف مشارکت داشته و در برابر حقوقی که دارند، مسئولیت‌هایی را نیز در راستای اداره بهتر جامعه و ایجاد نظم برعهده می‌گیرند و شناخت این حقوق و تکالیف نقش مؤثری در ارتقای جایگاه شهروندی و ایجاد جامعه‌ای بر اساس نظم و عدالت که بنیان توسعه پایدار است، دارد. بی‌شک، توسعه به مفهوم تحول کیفی و گذار از دوره‌ای به دوره دیگر مستلزم ایجاد تغییر همه‌جانبه در ابعاد اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و... در راستای تأمین حقوق شهروندی است.

علل پیشرفت یک امت و نشانه های سقوط در بیانی از امیر المونین (ع) تبیین شده است که به آن اشاره می‌شود .

امام علی(ع) می‌فرمایند : «جاهلکم فزداد و عالمکم مسوف »

جاهلان شما پر تلاش و آگاهان شما تن پرور و کوتاهی می‌ورزند.

همچنین ایشان می‌فرمایند : « سید ل علی الا دبار الدول باربع تضییع الاصول و التمسک بالغرور تقدیم الار اذل و تاخیر الافضل».

دولت ها و جوامع زمانی به انحطاط گرایش پیدامی‌کنند که اصول ارزشی از بین برود و نیرنگ به عنوان اصل ارزشی مورد قبول قرار گیرد فرو مایه گان سمت ها و مسئولیت ها را به عهده گیرند و کسانی که فاضلند منزوی شوند بنابراین اگر انسان با مطالعه دریافت که اصول ارزشی در جامعه تضییع شده و تباه گردیده ونیرنگ و غرور و فریب جای آن را گرفته وهمچنین اگر پست های حساس جامعه در اختیار فرو مایگان قرار گرفته و انسان های فاضل و شریف از تصدی آن مشاغل محرومند می‌تواند استدلال کند که ان جامعه به سوی سقوط و انحطاط می‌رود و اگر یافت که اصول ارزشی به ارکان جامعه حاکم است صداقت و امانت داری و تلاش و کوشش و عدالت و ازادی و در جامعه برجسته است و انسان های شریف و فاضل مسئولیت های گوناگون رابه عهده دارند آن جامعه پیشرفت خواهد کرد.

دربیان دیگری امام علی (ع) فرمود : یستدل علی الادبار باربع سوء التدبیر و قبح التبذیر قله الاعتبار و کثره الاعتذار».

بر ادبار دولت ها به چهار چیز استدلال می‌شود .

1-                  بدی تدبیر

2-                  زشتی اسراف و تبذیر

3-                  کمی‌اعتبار

4-                  بسیار مغرور شدن و یا بسیار پوزش خواستن

براساس این بیان اگر جامعه ای از مدیریت خوب بهره مند  نباشد و گرفتار اسراف و تبذیر و ریخت و پاش مالی باشد واز حوادث درس عبرت نگیرد و برای حوادث پیش بینی نشده چاره اندیشی و آینده نگری نداشته باشد و به دلیل خطاهایی که مرتکب می‌شود پیوسته پوزش بطلبد یا پیوسته د ردام غرور باشد آن جامعه و دولت سقوط خواهد کرد ولی در مقابل آن اگر جامعه از مدیریت و برنامه ریزی خوب برخوردار باشد واز اسراف وتبذیر دوری گزیند واز حوادث درس عبرت بگیرد واز خطا و اشتباه به جای عذر خواهی بعد از خطا اجتناب کند پیشرفت خواهد کرد چنانچه همان حضرت فرمود : « حسن التدبیر و تجنب التبذیر من حسن السیاسه»[4]. نیکویی تدبیر و دوری و اجتناب نمودن از اسراف از نیکویی سیاست است .

بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت ان جامعه را تشکیل می‌دهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در بعد اقتصادی ، سیاسی ، صنعتی و نظامی‌قدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشات می‌گیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگ استقلال در ابعاد دیگر یایکی از آنها امکان پذیر است .

بررسی و تحقیق پیرامون پیشرفت  همه جانبه کشور ،کارسهل و ساده ای نیست و نیاز به تخصص و دانش مخصوص آن دارد و زمان کافی نیز بایستی در اختیار باشد تا چون محققی آگاه ریشه های اصلی رابیابد و سپس شاخه هایی که از این ریشه ها بوجود آمده و نموکرده و بارور شده ، پیدا کرد که این امر فعلاً به علت ضیق وقت مقدور نیست اما به طور اختصار وگذرا   از میان عواملی که جوامع بشری را تحت تاثیر قرار داده به توسعه فرهنگی می‌پردازیم.

قدرت یک کشور از چهار قدرت تشکیل می‌شود.

1-                  قدرت فرهنگی

2-                  قدرت سیاسی

3-                  قدرت اقتصادی

4-                  قدرت نظامی

قدرت فرهنگی به نام قدرت پایه در هر کشور به حساب می‌آید و طبعاً هر چه این قدرت توسعه یابد سه قدرت دیگر سیر صعودی پیدا خواهد کرد و در مجموع قدرت و توسعه آن کشور بیشتر خواهد شد .

ملتی که دارای فرهنگ پیشرفته باشد قطعاً ایمان و اعتقادی راسخ و استوار دارد و در سایه ی این قدرت است که ارتشی نیرومند وقوی اقتصادی سالم و مترقی جامعه ای با فضیلت و تقوی و به دور از وابستگی های بیگانه پیدا خواهد کرد.

پیشوایان بزرگ دنیا، همه جا به فرهنگ مردم خود تکیه داشته اند و رهبران برای پیشرفت امت و ملت خود، ترقی و رشد فرهنگی را سرلوحه ی کار خود قرار داده اند، زیرا همه نیک می‌دانند که: «کمال جامعه در کمال فرهنگ آن جامعه است».

غربیان برای گسترش سلطه اقتصادی خود بر سایر ملتها و کسب منابع و منافع بیشتر تلاش کردند و با تحریف، تخریب و مسخ فرهنگ دیگران، آنها را از خود بیگانه و بی هویت کنند و فرهنگ و اندیشه های غربی را در بین آنان تبلیغ و حاکم گردانند. برای تحقق این هدف شوم با بهره گیری از کلیه ابزارها و روشهای مستقیم و غیر مستقیم و با مرعوب و مقهور کردن دیگران، زمینه برقراری نظم نوین جهانی و گسترش فرهنگ غرب در سطح جهان را فراهم آورند.

پیروزی انقلاب اسلامی‌در ایران و احیای تفکرات دینی در بسیاری از کشورهای جهان ( اعم از کشورهای اسلامی‌و غیر اسلامی‌) ، برهمه این تلاشها خط بطلان کشید. این تحول رشد یابنده نشان می‌دهد بین فطرت انسان و تعالیم الهی پیوند نا گسستنی برقرار است و قطع این پیوند و نفی مذهب امکان پذیر نیست.

از سوی دیگر، فرهنگ غرب، علیرغم دستاوردهای شگرف و حیرت انگیز فنی و تکنولوژیکی خود، نتوانست نا بسامانیهای فکری وروانی بشر را پاسخ گوید، انسان سر گشته و مضطرب معاصر، بیش از هر زمان دیگر، از ابتذال فرهنگی، سقوط مبنای اخلاقی ، خودکامگیها ، قدرت پرستیها و ستمگریهای همنوعان خویش رنج می‌برد. بطوری که حتی صاحب نظران و اندیشمندان آزاده غربی نیز فروپاشی تمدن غرب را پیش بینی کرده و درصدد ترسیم آینده ای متفاوت با وضع موجود می‌باشند.

از سوی دیگر ، بر اساس اعتقادات اسلامی، انسان آینده به تعبیر دقیق استاد شهید مطهری « انسان فرهنگی » و عصر آینده به تعبیر رسای رهبر عزیز انقلاب « عصر خمینی »  و « عصر حاکمیت دین و دین باوری » است و رویارویی بزرگ بشریت در آینده، نه رویارویی نظامی‌و اقتصادی ، بلکه « رویارویی فکری و فرهنگی» خواهد بود و در این میدان، پیروزی با دین فطرت ، دین انسان ساز و آزادی آفرین است که خداوند سبحان وعده فرموده است: « و العا قبه للمتقین ».


دکو؛ نگاهی به هنر صنعت مبلمان ایران (جلد دوم)

یکی از مبانی تفاخر انسان ها در تمامی دوران‌ها، آراسته بودن روح آن‌ها به مقوله هنر است. هنر زاییده روح جستجوگر انسان‌ها در طول تاریخ است و همیشه از آن به‌ عنوان سمبلی متعالی برای معرفی ابناء بشر یاد می‌شود. این نماد تفاخر در ایرانیان به فراوانی یافت می شود؛ تا آنجا که چنین بر زبان ها جاری است: "هنر نزد ایرانیان است و بس".

در این راستا یکی از هنرهای ماندگار سرزمین ما ایران در طول تاریخ و در سده‌های متوالی هنر- صنعت چوب و مبلمان است و پیشینیان ما اولین استفاده کنندگان از صندلی و مبلمان لقب گرفته‌اند و تاریخ گواهی راستین بر این ادعاست.

سیمون کوزنتس (Simon Kuznets) به دلیل تلاش‌هایش برای تبدیل اقتصاد به یک علم تجربی شهرت یافته است. وی این کار را از طریق طراحی سیستم حساب‌های درآمد ملی، که همه کشورها می‌توانند از آن برای سنجش فعالیت‌های اقتصادی خود استفاده کنند، انجام داد. کوزنتس با اندازه‌گیری توزیع درآمد و بررسی چگونگی تغییر توزیع درآمد در ایالات متحده در قرن بیستم نیز، گامی دیگر در تجربی کردن علم برداشت. اما کارهای کوزنتس فراتر از اندازه‌گیری پدیده‌های اقتصادی بود. وی به دنبال تعیین علل رشد اقتصادی و تغییر در نابرابری درآمدی بود و به مطالعه چرخه‌های رشد اقتصادی پرداخت و تلاش کرد تأثیرات رشد اقتصادی بر توزیع درآمد را درک کند. اگر اقتصاد را به عنوان علم مطالعه رفتار اقتصادها در دنیای واقعی تعریف کنیم، کوزنتس را باید یکی از شش چهره برتر این علم برشمرد.

سیمون کوزنتس (Simon Kuznets) به دلیل تلاش‌هایش برای تبدیل اقتصاد به یک علم تجربی شهرت یافته است. وی این کار را از طریق طراحی سیستم حساب‌های درآمد ملی، که همه کشورها می‌توانند از آن برای سنجش فعالیت‌های اقتصادی خود استفاده کنند، انجام داد. کوزنتس با اندازه‌گیری توزیع درآمد و بررسی چگونگی تغییر توزیع درآمد در ایالات متحده در قرن بیستم نیز، گامی دیگر در تجربی کردن علم برداشت. اما کارهای کوزنتس فراتر از اندازه‌گیری پدیده‌های اقتصادی بود. وی به دنبال تعیین علل رشد اقتصادی و تغییر در نابرابری درآمدی بود و به مطالعه چرخه‌های رشد اقتصادی پرداخت و تلاش کرد تأثیرات رشد اقتصادی بر توزیع درآمد را درک کند. اگر اقتصاد را به عنوان علم مطالعه رفتار اقتصادها در دنیای واقعی تعریف کنیم، کوزنتس را باید یکی از شش چهره برتر این علم برشمرد.

وح و روان انسان‌ها سرچشمه‌ای است از انرژی که انگیزه، اشتیاق، پیشرفت و افتخارات از آن برمی‌خیزد و افراد را قادر می‌سازد کارهای ارزنده‌ای به ثمر برسانند. این آرزوی هرمدیر است که با ایجاد انگیزه در کارکنان، نیروی درونی و نهفته آنان را از قوه به‌فعل درآورد و محیطی پرتحرک و بانشاط برای تجلی بهترین استعدادها فراهم کند. از همین جا نقش فرد و ویژگی‌های شخصیتی و رفتاری او به‌عنوان یک انسان در سازمان، مورد توجه خاص و ویژه‌ای قرار گرفت و برای توفیق در این زمینه، علم روانشناسی با تمام ظرافت و توانمندی خود به یاری حوزه مدیریت آمد.
ورود روانشناسی به عرصه پرفراز و نشیب مدیریت سبب شد تا با استفاده از نظریه‌ها و مکتب‌های گوناگون روانشناسی و با استناد و برقراری روابط انسانی به تبیین شخصیت و رفتار فرد در سازمان پرداخته شود و مفاهیمی مانند انگیزش و رفتار سازمانی مورد تاکید و دقت قرار گیرد. انسان گرامی‌ترین گوهر آفرینش و ناشناخته‌ترین آن است. رفتار آدمی تابع اندیشه‌ها، احساسات، انگیزه‌ها، خواست‌های درونی و عوامل عاطفی و پرورشی اوست که در موقعیت‌های مختلف به‌صورت‌های گوناگون ظاهر می‌شود. برای آشنایی با ابعاد مختلف وجود آدمی و ایجاد یک ارتباط بهتر و ایجاد انگیزش و حفظ و تامین بهداشت روانی در افراد، آشنایی با علم روانشناسی و علوم رفتاری امری لا‌زم و ضروری است. خوشبختانه در قرون جدید، علم روانشناسی در حیطه کار مدیریت به فعالیت‌های چشمگیری پرداخته است و از اواسط دهه ۱۹۲۰ با ظهور نهضت، روابط انسانی به صورت یکی از ارکان و راهبردهای مهم کاری در مدیریت تبدیل شده است.

اندیشه های تام پیترز

تام پیترز خود را سرآمد بی نظمی, قهرمان شکستهـــای جسورانه, استاد شور و اشتیاق, رک گوی حرفه ای, سردسته مشوقین شرکتها و دوستدار بازار تــــــوصیف می کند مجله لس آنجلس تایمز او را پدر سازمانهای فرامدرن نامیده است

تام پیترز (TOM PETERS) در سال ۱۹۴۲ در بالتیمور آمریکا به دنیا آمد. تـــــا مقطع فوق لیسانس مهندسی راه و ساختمان دردانشگاه کرنل تحصیل کرد و فوق لیسانس و دکترای مدیریت را در استنفورد به اتمام رساند. پس از چند سال خدمت در ارتش، از ۱۹۷۴ تا ۱۹۸۱ در شرکت مک کینزی مشغول به کار شد.

پس از آن شرکت را ترک کرد تا مستقل کار کند. از آن پس او به مشاوره، سخنرانی و نویسندگی در حوزه مدیریت پرداخته است. آنچه تام پیترز را متمایز می سازد آن است که او در یک چارچوب مشخص محصور نمی شود. علاقه و اشتیاق اوعبارت است از هیجان، بازآفرینی، نابودی، آزادی نیروی کار، خلاقیت، کارآفرینی، توجه به نقش طراحی در تولید و خدمات، آموزش برای عصر خلاقیت و بازآفرینـــــی قدرت تخیل. او پرکار است و کم خواب. هرجــــا فرصتی می بیند حرکت می کند. از هر جایی ایده می گیرد و آنها را به چیزهایی تبدیل می کند که دیگران نمی توانند، همواره در جستجوی چیزهای بهتر است.

تام پیترز سخنران برجسته ای است. او سالـــی ۱۰۰ کنفرانس ملی و بین المللی ارائه می دهد. سخنرانی های انرژی آفرین و رودرروی او معروف است. او سخنرانی است که حضــــــار را هیجان زده می کند، آنها را می خنداند و درعین حال به چالش می کشد. او همواره با جملات کوتاه و پرسش انگیز و کوبنده، سوال می آفریند. تام پیترز عصر حاضر را زمانه دعوای بی قاعده می داند. مجله فورچون در مقایسه او و پیتر دراکر می نویسد: ما در دنیای تام پیترز زندگی می کنیم. پیتر دراکر بیشتر نوشته است و ایده هایش طی مدت زمان طولانی مطرح بوده است اما این تام پیترز است که به عنوان یک مشاور، نویسنده و سخنران، با ایده هایش و سبک برخوردش، تفکر جدید مدیریت را شکل داده است. او معلم معلمان مدیریت است. وارن بنیس تنها کسی که هم او و هم دراکر را شخصاً می شناسد می گوید، اگر پیتر دراکر مدیریت نوین را ابداع کرده، تام پیترز به آن رونق داده است. مجله بیزینس ویک به دلیل داشتن نظرات غیرمعمول، او را چنین شرح داده است: بهترین دوست کسب و کار و بدترین کابوس شبانه.

تام پیترز خود را سرآمد بی نظمی، قهرمان شکستهـــای جسورانه، استاد شور و اشتیاق، رک گوی حرفه ای، سردسته مشوقین شرکتها و دوستدار بازار تــــــوصیف می کند. مجله لس آنجلس تایمز او را پدر سازمانهای فرامدرن نامیده است.

نه تنها زبان که قلم او نیز متفاوت است. وقتی به او گفته می شود زبان شما سخت و طاقت فرساست در پاسخ می گوید زمانه سخت و طاقت فرساست. کتابهای تام پیترز همواره جزء پرفروش ترین کتابهای مدیریتی بوده است.

کتاب در جستجوی تعالی که در سال ۱۹۸۲ منتشر شد اولیـــــــــن و موفقیت آمیزترین کتاب او بود. این کتاب را یکی از سه کتاب برتر قرن در زمینه کسب و کار دانسته اند. علاوه بر کتابهای متعدد، صدها مقاله از او نیز در روزنامه ها و مجلات مختلف عمومی و علمی منتشر شده است. تام پیترز به عنوان تاثیرگذارترین متفکر کسب و کار در زمان ما چگونگی تعالی سازمانی را در عصر پرخطر توضیح می دهد، به وادی رازآلود نوآوری و خلاقیت گام می نهد و بازآفرینی قدرت تخیل را ضرورت حرکت در این وادی می داند.

● روزنامه ها و مجلات بسیاری شما را مربی و مراد می نامند...

▪ تام پیترز: نه، نه، هـــزاران بار نه. من تنها مشاهده گر و جستجوگری هستم که تلاش دارم مردم را هیجان زده کند. هنوز تعداد زیادی افراد در جستجوی پاسخ پرسشهای خود به سمینارهای من می آیند. از آمدنشان متشکرم ولی پاسخی وجود ندارد. در بهترین حالت تنها حدسهایی درباره پاسخ پرسشها وجود دارد.

● در این دنیایی که به تعبیر خود شما آشفته و پرآشوب است چه شخصیتهایی موردعلاقه شماست؟

▪ من استیوجابز را دوست دارم و بیل گیتس و اندی گرو را. من آنها را دوست دارم که میلیاردها دلار ثروت می آفرینند و نیز آنها که کمتر شناخته شده اند و میلیاردها دلار از دست داده اند اما عمیقاً در زمانه ای که همه چیز به شدت درحال تغییر است درگیر شده اند و در نزاع و اقدام هستند.

● جک ولش چطور؟ شما درباره او گفته اید که شاید در طول صدسال گذشته کمتر کسی توانسته باشد در اداره بنگاهش به اندازه او کامیاب باشد. راز کامیابی او به نظر شما چیست؟


هنر- صنعت مبلمان و دکوراسیون فرهنگی دیرینه و همگام با قافله تمدن بشری دارد. این صنعت، در مقاطع مختلف تاریخ، همگام با پیشرفت ها و جهش های علمی و تکنولوژیک بشر، همواره سعی کرده است ذائقه مخاطبان را با خود همراه کند.

حرکت به سمت علم محوری و تحصیلات دانشگاهی در این عرصه علی رغم پیشینه تاریخی، بسیار نوپا و در حال پیمودن گام‌های ابتدایی است. از این رو آنچه به ذخیره دانشگاهی و پژوهشی ما افزوده می شود، گامی بلند و در خور تآمل است. تولید مستندات علمی همیشه رشد، ماندگاری و تداوم حافظه تاریخی را به همراه دارد و باعث باروری استعداد های دانشجویی با این رویکرد خواهد شد.