فرهنگ و توسعه
فرهنگ چیست؟
فرهنگ عبارت است از مجموعهای از ویژگیهای مادی و معنوی اکتسابی که از خلال فرآیند آموزش به افراد یک جامعه انتقال داده شده و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شوند.
توسعه و فرهنگ
در قرن نوزدهم اروپا خود را در رأس تمدن انسانی دانسته و فرهنگ را تنها در چنین موقعیتی قابل تحقق میدانست. به عبارت دیگر، میان فرهنگ و تمدن یک برابری نسبتا مطلق قائل بود و فرهنگ را حاصل کار یک جامعهی متمدن میدانست. از این رو، الگوی تمدنی خود را نیز به سراسر جهان تعمیم داد که تا اندازه زیادی از خلال فرآیند استعماری انجام گرفت. آن را نوعی جبر تاریخی در نظر میگرفت که نه تنها نکتهی منفی و نامناسبی در بر ندارد، بلکه به سود جوامع زیر استعمار نیز هست و آنها را از رکود تاریخی خارج کرده و با شتابی چند برابر بیشتر به سمت تمدن سوق خواهد داد. آنچه در اورپای قرن نوزدهم «تمدن» نامیده میشد، تا حد زیادی در جهان غرب به طور کل پس از جنگ جهانی دوم «توسعه» نامیده شد. با این تفاوت که در نظریههای توسعه بعد از جنگ تلاش شد که این توسعه تا جایی که ممکن بود شاخصسازی شده و این شاحصها عمدتاً شاخصهای مادی و قابل اندازه گیری باشد. بنابراین، گروهی از شاخص های کالبدی در زمینههایی چون تغذیه، بهداشت، آموزش و پرورش، مسکن، کار و... تدوین شدند و بر اساس آنها کشورهای جهان به کشورهای در حال توسعه (یا توسعه نیافته) و توسعهیافته تقسیم شدند. در این شاخصبندیها، فرهنگ نیز به عنوان بخشی از نیازهای انسانی در زمینهی معنوی شاخصبندی شد و بهعنوان مثال شاخصهایی برای خلاقیت فرهنگی همچون تعداد کتب، فیلمها و روزنامههای منتشر شده در هر کشوری و کیفیت آنها تدوین شدند. بنابراین، فرهنگ جزئی از پدیدهی عمومی توسعه به حساب آمد که باید از خلال چنین شاخصهایی درک می شد. دراین چارچوب، فرهنگ در تعریفی بسیار محدودتر از تعریف نخستین طبقهبندی شد و تنها برخی از فعالیت های انسانی درون آن جای گرفتند؛ در حالی که برخی از فعالیت های دیگر، نظیر فناوری، که عمیقاً فرهنگی هستند، از دایرهی تنگ این تعریف خارج شدند. با این وصف انسانشناسان هرگز این تفسیر تقلیلگرا را نپذیرفته و همواره بر آن بودند که رابطه توسعه به فرهنگ رابطه جزء به کل است و نه بر عکس.
- ۹۶/۰۲/۲۶