روزنه

روزنگاری های من

روزنه

روزنگاری های من

مشخصات بلاگ

آغاز سخن یاد خدا باید کرد
خود را به امید او رها باید کرد
ای با تو شروع کار ها زیبا تر
آغاز سخن تو را صدا باید کرد

"مجتبی کاشانی"

۱۳ مطلب در مهر ۱۳۹۸ ثبت شده است

نتایج یک مطالعه جدید نشان می‌دهد که تمرین بدنی بیش از اندازه نه فقط بدن، بلکه مغز را نیز خسته کرده و احتمال تصمیم‌گیری‌های اشتباه را بالا می‌برد.

به نقل از ایرنا، وقتی محققان از گروهی از ورزشکاران خواستند تا میزان تمرینات خود را افزایش دهند، نوعی از خستگی ذهنی را در بین آنان مشاهده کردند که شامل کاهش فعالیت در بخشی از مغز بود که در تصمیم‌گیری اهمیت فراوانی دارد.

به گفته پژوهشگران، این ورزشکاران همچنین بیشتر به عمل بدون فکر قبلی دست می‌زدند و پاداش‌های فوری را به دستاوردهای بزرگتر که به زمان بیشتری برای رسیدن به آن‌ها نیاز بود، ترجیح می‌دادند.

ماتیاس پسیگلیون از بیمارستان پیتی-سالپتری‌یر پاریس می‌گوید: «بخش جلویی مغز که تحت تاثیر بار اضافی تمرینات ورزشی قرار گرفت دقیقا همان بخشی است که در مطالعات پیشین نشان دادیم نسبت به فعالیت شناختی بیش از اندازه، آسیب‌پذیر است. بنابراین این بخش از مغز خود را به عنوان نقطه ضعف شبکه مسئول کنترل شناختی در مغز، نشان داد.»

این پژوهش‌ها از ارتباط میان تلاش بدنی و ذهنی حکایت دارند؛ به گفته پژوهشگران در هر دو این موارد به کنترل شناختی نیاز است.

تداوم تلاش بدنی برای دستیابی به یک هدف دوردست نیازمند کنترل شناختی است.

به گفته پسیگلیون برای دستیابی به این منظور باید «فرآیند خودکاری که شما را به هنگام درد ماهیچه‌ها و مفاصل متوقف می‌کند را کنترل کنید.»

جرقه آغاز این تحقیقات از آن‌جا زده شد که برخی از ورزشکاران فرانسوی که به رقابت‌های المپیک راه یافته بودند، به «سندرُم تمرین‌زدگی» دچار شده و به دلیل احساس خستگی بیش از حد، عملکردشان افت کرد. سوال محققان این بود که آیا همان نوع از خستگی عصبی در مغز که در اثر کار فکری زیاد نیز ایجاد می‌شود، در ایجاد سندرم تمرین زدگی نیز موثر است یا نه.

به گفته پسیگلیون نتایج به دست آمده از این تحقیقات نشان داد که وضعیت عصبی در تصمیم‌گیری افراد تاثیر دارد، به این معنا که وقتی مغزتان خسته است، تصمیمات یکسانی نمی‌گیرید.

به گفته این تیم تحقیقاتی، باید میزان خستگی مغز را تحت کنترل قرار داد تا از گرفتن تصمیم‌های بد در حوزه‌های سیاسی، قضایی و اقتصادی جلوگیری شود.

این پژوهش در مجله Current Biology منتشر شده است.

 

 

هیچ چیزی مانند دروغ، بی‌اعتمادی ایجاد نمی‌کند. از هر کسی بپرسید به شما خواهد گفت از ارتباط و دوستی با یک دورغگو هیچ لذتی نمی‌برد. اما برخی از دروغ‌ها از نظر اجتماعی قابل قبول‌اند که به آن‌ها «دروغ سفید» یا دروغ مصلحتی می‌گوییم و همه تا حدودی از آن استفاده می‌کنیم.

در مطالعه‌ای که در دانشگاه ماساچوست انجام شد محققان نشان دادند که ۶۰ درصد از افراد بزرگسال نمی‌توانند بیشتر از ده دقیقه صحبت کنند بدون اینکه یک دروغ بگویند، آنهم با کسی که او را می‌شناسند. اگر گفتگو بین دو غریبه باشد، به سه دروغ در عرض ده دقیقه‌ی اول گفتگو هم می‌رسد!

حقیقت تلخی است، اما انگار انسان‌ها دروغگو به دنیا می‌آیند. مطالعه‌ای که در بالا گفتیم پیش از اختراع و فراگیر شدن شبکه‌های مجازی و رسانه‌های اجتماعی امروزی صورت گرفته بود. مطمئنا فیسبوک و توئیتر و اینستاگرام و سایر اپلیکیشن‌ها تعداد این دروغ‌ها را خیلی بیشتر از این عدد‌ها کرده‌اند. چون به هر حال به افراد فرصت‌های بیشتری برای دروغ گفتن می‌دهند.

خیلی از افراد، رسانه‌های دیجیتال و اخبار نادرست را مقصر می‌دانند. هر چند این عوامل تا حدودی در میزان دروغگویی مؤثرند، اما چیزی که به طور یقین می‌دانیم این است که این ابزار‌ها فقط تمایل موجود در ذات انسان به دروغگویی را تقویت می‌کنند. به گفته‌ی روانشناسان و روانکاوان، دروغ گفتن یکی از ریشه‌دارترین رفتار‌های بشر است.

کودک انسان به محض اینکه یاد می‌گیرد حرف بزند، شروع به استفاده از زبان خود به شیوه‌ای فریب آمیز می‌کند. کودک از دو یا سه سالگی با دروغ‌های بسیار کوچک و ساده شروع می‌کند، و با رسیدن به چهار سالگی، دیگر بلد است دروغ‌های پیچیده‌تر بگوید. شاید این اتفاقی منفی و بد به نظر برسد، اما روانشناسان و محققان می‌گویند این توانایی‌ها یکی ازعلامت‌های هوش اجتماعی هستند.

بچه‌ها به طور طبیعی، استفاده از دروغ‌های سفید را یاد می‌گیرند. کودکان نسبتا بی‌آزارند و بزرگ‌تر‌ها به آن‌ها می‌گویند باید مراقب احساسات خودشان و دیگران باشند. می‌توانید اینطور تصور کنید که دروغ‌های کوچک و سفید، مانند روغن‌هایی هستند که کمک می‌کنند چرخ‌های روابط اجتماعی به نرمی و آرامی بچرخند.

دروغ و حقیقت

پس متوجه شدیم که همه دروغ می‌گویند، یعنی شما نمی‌توانید آدم‌ها را بر اساس اینکه دروغ می‌گویند یا حقیقت، دسته بندی کنید. اما می‌توانیم میان انواع دروغ‌هایی که آدم‌ها می‌گویند تفاوت‌هایی قائل شویم. از وقتی که حال‌تان خوب نیست، اما می‌گویید: «خوبم» گرفته تا بهانه آوردن برای تاخیرتان یا دروغی که برای نجات جان‌تان می‌گویید. انسان‌ها به طور کل به طیف‌های گسترده‌ای از دروغ متوسل می‌شوند.

بعضی از کارشناسان می‌گویند نیاز به جور شدن با توقعات دیگران چیزی است که آدم‌ها را به سمت دروغگویی سوق می‌دهد، حالا بماند که جامعه پُر از ضد و نقیض‌هاست! شما به بچه‌ها می‌گویید نباید دروغ بگویند، اما این را هم به آن‌ها می‌گویید که حتی اگر دوست ندارند با شما به مهمانی بیایند باید بیایند و وانمود کنند که شاد و راضی‌اند.

دروغ‌های وسواسی یا عادتی

بعضی از آدم‌ها زندگی خود را با یک سری بی‌پایان از حکایت‌ها و واقعیت‌ها و یا داستان‌هایی که یا کاملا نادرست‌اند یا زیادی آب و تاب داده شده‌اند دکور و تزئین می‌کنند. افرادی که این کار را می‌کنند به داستان‌های خیالی خود معتادند، زیرا بدون این دروغ‌ها و داستان‌ها عمیقا احساس ناامنی می‌کنند. معمولا تنها افرادی که از دروغ‌های عادتی رنج می‌برند خود ِ این دروغگو‌ها هستند.

دروغ‌های بیمارگونه

دروغ‌های بیمارگونه، نوع مزمن‌تر دروغ‌های عادتی یا وسواسی هستند. دروغ‌های مرضی برخلاف دروغ‌های سفید یا مصلحتی که برای جلوگیری از ناراحتی یا درد سر شخص دیگری گفته می‌شوند، ظاهرا هیچ دلیل مشخصی ندارند و همین باعث می‌شود کسی که با یک دروغگوی مرضی برخورد می‌کند به سختی بفهمد چه باید بکند. بیش از یک قرن از شناسایی دروغ مرضی می‌گذرد، اما هنوز تعریف واحدی برای آن ارائه نشده است. برخی از دروغ‌های مرضی ریشه در یک عارضه‌ی روانی دارند مانند اختلال شخصیت اجتماعی (سایکوپث)، در حالی که برای دیگر دروغ‌های مرضی ظاهرا هیچ دلیل پزشکی وجود ندارد.

دروغگوی مرضی (pathological liar) چه کسی است؟

دروغگوی مرضی کسی است که به طرز بیمارگونه‌ای دروغ می‌گوید، اما هنوز نمی‌توان دلیل مشخصی برای این دروغ گفتن‌ها پیدا کرد. بعضی از دروغگو‌های مرضی انگار برای اینکه خود را قهرمان جلوه دهند یا از جانب دیگران تائید شوند دروغ می‌گویند، برخی دیگر از دروغگو‌های مرضی نیز ظاهرا به دنبال به دست آوردن چیزی نیستند.

پژوهش‌ها نشان می‌دهند دروغگو‌های مرضی ماده سفید بیشتری در قسمت پریفرونتال مغز خود دارند. به طور کلی، ماده‌ی سفید مغز با ارتباطات سریع‌تر، مهارت کلامی بیشتر و پردازش سریع‌تر افکار مرتبط است. افرادی که ماده سفید مغزشان بیشتر است، سخت‌تر می‌توانند احساس همدلی کنند، زیرا فعالیت کمتری در نواحی از مغز که به هیجانات مربوط است دارند.

همانطور که گفتیم دروغگوی مرضی یا وسواسی می‌تواند یکی از ویژگی‌های اختلال شخصیتی مانند اختلال شخصیت ضد اجتماعی باشد. تروما یا ضربه به سر نیز می‌تواند در دروغ‌های مرضی نقش داشته باشد.

انواع دروغ را بشناسید

دروغگو‌های مرضی چه خصوصیاتی دارند؟

به نظر می‌رسد دروغ‌های‌شان سود خاصی ندارد

بیشتر دروغگو‌های مرضی، دروغ‌هایی می‌گویند یا داستان‌هایی تعریف می‌کنند که فایده‌ای به حال‌شان ندارد. این حالت برای خانواده و دوستان واقعا خسته کننده است، زیرا نمی‌توانند بفهمند چرا این فرد دروغ می‌گوید.

داستان‌هایی که تعریف می‌کنند معمولا دراماتیک، پیچیده و با جزئیات بسیار است

دروغگو‌های مرضی، داستان پرداز‌های قهاری هستند. دروغ‌های آن‌ها معمولا با جزئیات و آب و تاب فراوان است. این افراد اغلب می‌توانند با دروغ‌های خود دیگران را فریب بدهند و متقاعد کنند.

دروغگو‌های مرضی معمولا خود را قهرمان یا قربانی جلوه می‌دهند

دروغگو‌های مرضی علاوه بر اینکه در داستان‌های خود، قهرمان سازی یا قربانی سازی می‌کنند، تمایل دارند دروغ‌هایی بگویند که تحسین، همدلی، دلسوزی و یا قبول دیگران را به همراه داشته باشد.

گاهی به نظر می‌رسد دروغگو‌های مرضی خودشان هم دروغ‌های‌شان را باور می‌کنند

دروغگوی مرضی دروغ‌هایی می‌گوید و داستان‌هایی تعریف می‌کند که جایی بین دروغ آگاهانه و توهم قرار دارد، به همین دلیل گاهی خودش دروغ‌هایش را باور می‌کند. خیلی سخت است با یک دروغگوی مرضی برخورد کنید که همیشه هم نسبت به دروغ‌هایش آگاه نیست و گاهی دچار توهم می‌شود. حتی گاهی فرد چنان غرق دروغ‌هایش می‌شود که بعد از مدتی دیگر نمی‌تواند فرق میان واقعی و غیرواقعی را تشخیص بدهد.

دروغگو‌های مرضی کلامی شیوا دارند و خوب بلدند چگونه وارد صحبت با دیگران شوند. آن‌ها خلاق‌اند و سریع اطلاعات را در ذهن خود پردازش می‌کنند و ضمنا می‌دانند چگونه با زبان بدن، دروغگو بودن خود را لو ندهند. وقتی از دروغگوی مرضی سوالی می‌پرسید ممکن است کلی برای‌تان حرف بزند بدون اینکه جواب‌تان را بدهد یا روی موضوع سوال‌تان متمرکز بشود.

چگونه یک دروغگوی مرضی را در زندگی‌تان شناسایی کنید؟

شناسایی یک دروغگوی مرضی کار ساده‌ای نیست. هر چند این در ذات انسان است که نسبت به هر چیزی که «خیلی خوب» به نظر می‌رسد شک کند، اما همه‌ی دروغ‌هایی که توسط دروغگو‌های مرضی گفته می‌شوند چنین ویژگی ندارند تا به راحتی به آن‌ها شک کنید. آن‌ها دروغ‌های معمولی نیز می‌گویند، یعنی همان دروغ‌هایی که هر کسی می‌تواند بگوید. اما با علائم زیر می‌توانید تا حدودی دروغگوی مرضی را شناسایی کنید:

آن‌ها اغلب در مورد تجربیات و موفقیت‌هایی حرف می‌زنند که در آن قهرمان جلوه کنند.

دربسیاری از داستان‌هایی که تعریف می‌کنند، قربانی‌اند و در این موارد به دنبال حس ترحم می‌گردند.

داستان‌های آن‌ها پُررنگ و لعاب و جزء به جزء است.

به سوال‌ها بسیار دقیق و فوری جواب می‌دهند، اما جواب‌های‌شان معمولا گنگ است.

ممکن است در تکرار داستان‌های خود بخشی از جزئیاتی که قبلا گفته‌اند را فراموش کنند.

انواع دروغ را بشناسید

با دروغگوی مرضی چگونه برخورد کنید؟

خونسردی خودتان را حفظ کنید

هر چند برخورد با آدم دروغگو ناراحت کننده است، اما شما نباید اجازه بدهید خشم بر شما غلبه کند. مهربان و خونسرد، اما جدی بمانید.

انتظار انکار را داشته باشید

کسی که به طرز بیمارگونه‌ای دروغ می‌گوید اولین تمایلش در برابر تردید شما این است که با دروغ جواب‌تان را بدهد و بعد هم همه چیز را انکار کند. حتی ممکن است در برابر واکنش شما عصبانی و متعجب هم بشود که چرا چنین تهمتی به او می‌زنید.

یادتان باشد که فقط به شما دروغ نمی‌گوید

البته خیلی سخت است که دروغ‌های یک دروغگوی مرضی را به خود نگیرید، اما باید باور کنید که او با همه اینگونه است. ضمنا درک کنید که واقعا ممکن است این فرد دچار یک اختلال روانی مانند اضطراب باشد و یا از ضعف اعتماد بنفس رنج ببرد.

انواع دروغ را بشناسید

حمایت خود را نشان دهید

وقتی با دروغگوی مرضی در مورد دروغ‌هایش حرف می‌زنید به او یادآوری کنید که نیازی ندارد به شما دروغ بگوید تا روی شما تاثیر بگذارد. بگذارید بداند که شما بابت همان چیزی که واقعا هست، احترام و ارزش بیشتری برایش قائلید.

نشان دهید که علاقه‌ای به شنیدن ادامه‌ی دروغ‌هایش ندارید‌

می‌توانید به او بگویید وقتی با شما روراست نیست علاقه‌ای به ادامه‌ی گفتگو با او ندارید.

بیشتر آدم‌ها دوست ندارند دروغ بگویند. ما از دروغ‌های سفید برای محافظت از خودمان و دیگران استفاده می‌کنیم. دروغ‌های سفید، حداقل همان چیزی هستند که دوست داریم بشنویم یا به آن‌ها فکر کنیم. همه‌ی ما در پایان روز باید با بحثی درونی روبرو شویم که آیا واقعیت را بگوییم یا نه و تصمیم بگیریم چه انتخابی در شرایط خاص، بهتر و منطقی‌تر است.

بسیاری از ما می‌دانیم که این عقاید، غیرمنطقی هستند اما همچنان از آنها پیروی می‌کنیم. چرا این کار را می‌کنیم؟ چگونه خرافات بر ذهن و روان ما اثر می‌گذارند؟

جین ریزن، استاد علوم رفتاری در دانشگاه شیکاگو و عضو انجمن روانشناسی آمریکا، با کمک فرآیند شناختی این مساله را توضیح می‌دهد.

به گفته او مغز انسان می‌تواند با سرعت‌های متفاوتی در مورد مسائل گوناگون فکر کند. زمانی که ذهن به سرعت در مورد یک مساله فکر می‌کند نمی‌تواند به صورت منطقی آن را تجزیه و تحلیل کند. در این حالت اگر فرد در مقابل یک مسأله خرافاتی قرار گیرد مغز او سریعاً به آن واکنش نشان می‌دهد و ممکن است براساس آن باور غلط عمل کند.