ارتباط نزدیک میان رویه های #علم و #تکنولوژی ممکن است به سهولت تمایزات مهم میان این دو را از نظر دور دارد. موضع غالب علم در میدان دید فلسفی، تشخیص این نکته را برای فیلسوفان دشوار کرد که تکنولوژی به جهت شمولش بر مسائلی که در علم پدیدار نمی شوند سزاوار توجه خاص است. این دیدگاه ناشی از همین عدم تشخیصی اغلب، و شاید تا حدی به نحو شگفت انگیز، به گونه ای ارائه میشود که به حد این مدعا که #تکنولوژی «صرفاً» علم کاربردی است تقلیل می یابد.
پرسش از رابطهٔ میان علم و تکنولوژی مسئلهٔ محوری یکی از متقدم ترین مباحثات میان فیلسوفان تحلیلی تکنولوژی بود. هنریک اسکولیموفسکی به سال ۱۹۶۶ در ویژه نامه ای از نشریهٔ تکنولوژی و #فرهنگ استدلال کرد که تکنولوژی چیزی کاملا متفاوت با علم است (1966 Skolimowski). به تعبیر او، علم به آنچه هست می پردازد، حال آن که تکنولوژی به آنچه قرار است باشد. چند سال بعد، #هربرت_سایمون در کتاب معروف خود به نام علوم مصنوعات (1969 Simon) با عباراتی تقریباً مشابه بر این تمایز مهم تأکید کرد و گفت دانشمند به این که چیزها چگونه هستند می پردازد اما مهندس به اینکه چیزها چگونه باید باشند. گرچه تصور این که فیلسوفان متقدم قادر به تشخیص این تفاوت در جهت گیری نبوده باشند دشوار است، ممکن است گرایش ایشان، خاصه در سنت #تجربه_گرایی منطقی، به این که دانش را نظامی از قضایا ببیند به این اعتقاد منتهی شده باشد که در تکنولوژی هیچ دعوی معرفتی ای نقشی ایفا نمی کند که نتوان آن را در علم نیز یافت. لذا، از مطالعهٔ تکنولوژی انتظار نمی رفت که چالش تازه ای طرح کند یا در خصوص علایق #فلسفهٔ_تحلیلی شگفتی ساز باشد.