علل پیشرفت یک امت و نشانه های سقوط در بیانی از امیر المونین (ع) تبیین شده است که به آن اشاره میشود .
امام علی(ع) میفرمایند : «جاهلکم فزداد و عالمکم مسوف »
جاهلان شما پر تلاش و آگاهان شما تن پرور و کوتاهی میورزند.
همچنین ایشان میفرمایند : « سید ل علی الا دبار الدول باربع تضییع الاصول و التمسک بالغرور تقدیم الار اذل و تاخیر الافضل».
دولت ها و جوامع زمانی به انحطاط گرایش پیدامیکنند که اصول ارزشی از بین برود و نیرنگ به عنوان اصل ارزشی مورد قبول قرار گیرد فرو مایه گان سمت ها و مسئولیت ها را به عهده گیرند و کسانی که فاضلند منزوی شوند بنابراین اگر انسان با مطالعه دریافت که اصول ارزشی در جامعه تضییع شده و تباه گردیده ونیرنگ و غرور و فریب جای آن را گرفته وهمچنین اگر پست های حساس جامعه در اختیار فرو مایگان قرار گرفته و انسان های فاضل و شریف از تصدی آن مشاغل محرومند میتواند استدلال کند که ان جامعه به سوی سقوط و انحطاط میرود و اگر یافت که اصول ارزشی به ارکان جامعه حاکم است صداقت و امانت داری و تلاش و کوشش و عدالت و ازادی و در جامعه برجسته است و انسان های شریف و فاضل مسئولیت های گوناگون رابه عهده دارند آن جامعه پیشرفت خواهد کرد.
دربیان دیگری امام علی (ع) فرمود : یستدل علی الادبار باربع سوء التدبیر و قبح التبذیر قله الاعتبار و کثره الاعتذار».
بر ادبار دولت ها به چهار چیز استدلال میشود .
1- بدی تدبیر
2- زشتی اسراف و تبذیر
3- کمیاعتبار
4- بسیار مغرور شدن و یا بسیار پوزش خواستن
براساس این بیان اگر جامعه ای از مدیریت خوب بهره مند نباشد و گرفتار اسراف و تبذیر و ریخت و پاش مالی باشد واز حوادث درس عبرت نگیرد و برای حوادث پیش بینی نشده چاره اندیشی و آینده نگری نداشته باشد و به دلیل خطاهایی که مرتکب میشود پیوسته پوزش بطلبد یا پیوسته د ردام غرور باشد آن جامعه و دولت سقوط خواهد کرد ولی در مقابل آن اگر جامعه از مدیریت و برنامه ریزی خوب برخوردار باشد واز اسراف وتبذیر دوری گزیند واز حوادث درس عبرت بگیرد واز خطا و اشتباه به جای عذر خواهی بعد از خطا اجتناب کند پیشرفت خواهد کرد چنانچه همان حضرت فرمود : « حسن التدبیر و تجنب التبذیر من حسن السیاسه»[4]. نیکویی تدبیر و دوری و اجتناب نمودن از اسراف از نیکویی سیاست است .
بی شک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد فرهنگ آن جامعه است اساساً فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت ان جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ هر چند جامعه در بعد اقتصادی ، سیاسی ، صنعتی و نظامیقدرتمند و قوی باشد ولی پوچ و پوک و میان تهی است. استقلال و موجودیت هر جامعه از استقلال فرهنگ آن نشات میگیرد و ساده اندیشی است که گمان شود با وابستگی فرهنگ استقلال در ابعاد دیگر یایکی از آنها امکان پذیر است .
بررسی و تحقیق پیرامون پیشرفت همه جانبه کشور ،کارسهل و ساده ای نیست و نیاز به تخصص و دانش مخصوص آن دارد و زمان کافی نیز بایستی در اختیار باشد تا چون محققی آگاه ریشه های اصلی رابیابد و سپس شاخه هایی که از این ریشه ها بوجود آمده و نموکرده و بارور شده ، پیدا کرد که این امر فعلاً به علت ضیق وقت مقدور نیست اما به طور اختصار وگذرا از میان عواملی که جوامع بشری را تحت تاثیر قرار داده به توسعه فرهنگی میپردازیم.
قدرت یک کشور از چهار قدرت تشکیل میشود.
1- قدرت فرهنگی
2- قدرت سیاسی
3- قدرت اقتصادی
4- قدرت نظامی
قدرت فرهنگی به نام قدرت پایه در هر کشور به حساب میآید و طبعاً هر چه این قدرت توسعه یابد سه قدرت دیگر سیر صعودی پیدا خواهد کرد و در مجموع قدرت و توسعه آن کشور بیشتر خواهد شد .
ملتی که دارای فرهنگ پیشرفته باشد قطعاً ایمان و اعتقادی راسخ و استوار دارد و در سایه ی این قدرت است که ارتشی نیرومند وقوی اقتصادی سالم و مترقی جامعه ای با فضیلت و تقوی و به دور از وابستگی های بیگانه پیدا خواهد کرد.
پیشوایان بزرگ دنیا، همه جا به فرهنگ مردم خود تکیه داشته اند و رهبران برای پیشرفت امت و ملت خود، ترقی و رشد فرهنگی را سرلوحه ی کار خود قرار داده اند، زیرا همه نیک میدانند که: «کمال جامعه در کمال فرهنگ آن جامعه است».
غربیان برای گسترش سلطه اقتصادی خود بر سایر ملتها و کسب منابع و منافع بیشتر تلاش کردند و با تحریف، تخریب و مسخ فرهنگ دیگران، آنها را از خود بیگانه و بی هویت کنند و فرهنگ و اندیشه های غربی را در بین آنان تبلیغ و حاکم گردانند. برای تحقق این هدف شوم با بهره گیری از کلیه ابزارها و روشهای مستقیم و غیر مستقیم و با مرعوب و مقهور کردن دیگران، زمینه برقراری نظم نوین جهانی و گسترش فرهنگ غرب در سطح جهان را فراهم آورند.
پیروزی انقلاب اسلامیدر ایران و احیای تفکرات دینی در بسیاری از کشورهای جهان ( اعم از کشورهای اسلامیو غیر اسلامی) ، برهمه این تلاشها خط بطلان کشید. این تحول رشد یابنده نشان میدهد بین فطرت انسان و تعالیم الهی پیوند نا گسستنی برقرار است و قطع این پیوند و نفی مذهب امکان پذیر نیست.
از سوی دیگر، فرهنگ غرب، علیرغم دستاوردهای شگرف و حیرت انگیز فنی و تکنولوژیکی خود، نتوانست نا بسامانیهای فکری وروانی بشر را پاسخ گوید، انسان سر گشته و مضطرب معاصر، بیش از هر زمان دیگر، از ابتذال فرهنگی، سقوط مبنای اخلاقی ، خودکامگیها ، قدرت پرستیها و ستمگریهای همنوعان خویش رنج میبرد. بطوری که حتی صاحب نظران و اندیشمندان آزاده غربی نیز فروپاشی تمدن غرب را پیش بینی کرده و درصدد ترسیم آینده ای متفاوت با وضع موجود میباشند.
از سوی دیگر ، بر اساس اعتقادات اسلامی، انسان آینده به تعبیر دقیق استاد شهید مطهری « انسان فرهنگی » و عصر آینده به تعبیر رسای رهبر عزیز انقلاب « عصر خمینی » و « عصر حاکمیت دین و دین باوری » است و رویارویی بزرگ بشریت در آینده، نه رویارویی نظامیو اقتصادی ، بلکه « رویارویی فکری و فرهنگی» خواهد بود و در این میدان، پیروزی با دین فطرت ، دین انسان ساز و آزادی آفرین است که خداوند سبحان وعده فرموده است: « و العا قبه للمتقین ».