عصر ما عصر ایست که مردم مدتهاست قایق دل را به دست دریای اندوه سپردند و زیستن را با صعوبت و سختی همزاد و هم معنا پنداشته اند. به همین سبب روانشناسان ، جامعه شناسان و اندیشمندان در جستجوی راه حلی برای رفع این مشکل هستند. البته پیدا و معلوم است که چنین معضلی تک علتی نیست و فرو مردگی و افسردگی یک اجتماع از علل بسیاری پیروی می کند. جمعی بر این باورند که بیکاری اصلی ترین ریشه برهم خوردن ترازمندی یک جامعه است. بهترین برنامه ریزی ساخت بخشیدن به زمان برنامه ای است که با واقعیت بیرونی زندگی سر و کار دارد. این چیزی است که معمولاً تعریف و توصیف کار نامیده می شود. فعالیت کالبدی برای به رسمیت شناخته شدن. افراد بدون فعالیت و تلاش پیشه پریشانی پیش گرفته و انگیزه و ذوق زیستن را از دست میدهند دفتر فردی که هدف و هدفمندی را از کف بدهد همچون عروس بیضی بر و طاووس بی پر به خلوتگاه خمودگی گرویده و همراه با خود امید در جامعه را نیز از بین میبرد.